محل تبلیغات شما



تا چشم کار می کند کویر است 

و من 

دور از تمام آنچه دوست می داشتم 

برای دلتنگی هایم مادری میکنم 

و قطار 

می شود قافیه ای نه چندان خوشایند 

برای شعری که در ذهنم پرسه می زند

و ملتمسانه می گوید : مرا ننویس! اشک هایت را گردن نخواهم گرفت


انگار ثانیه ها به بازی گرفته بودند مرا

وقتی که لابه لای کودکی هایم به فکر شیطنت های تازه بودم 

و نمیدانستم بک روزی همان دخترک هفت ساله با شناسنامه ای هفده ساله 

می تواند عاشق شود

عشقی از جنس خیال

خیالی از جنس آرزو

و آرزویی از جنس حقیقت

. عشق زیباست.

شاید زیباترین تجربه انسان در این جهان


خيلي وقته كه از رفيقم دورم

و واقعا شرمندشم.شرمنده همه خوبياش همه مهربونياش همه سكوتاش همه .

نميدونم كي ميتونم دوباره رفاقتمو باهاش شروع كنم فقط اينو ميدونم اونقدر دلتنگشم كه تو اولين فرصت

ميام و نميرم.

چقدر دلم براي هواي رفيقم تنگه الان كه ميبينمش يه بغض(از همون بغضاي كودكانه)تو گلومه

نميتونم زياد بنويسم.ولي فقط اينو به همه ي دوستاي مهربونم كه هنوزم كه هنوزه اسم رفيق من تو لينك هاشون هست و كم و بيش بهش سر ميزنن ميگم:مطمعن باشيد كه براي هميشه برميگردم.

اميدوارم خدا همتونو دوست داشته باشه خيلي زياد

نماز و روزه هاي همتون قبول باشه


همه دنبال مخاطب هستند 

و اجتماع تبدیل به سلاح دردناکی شده است

و من انگار در شلوغ ترین لحظات زمین به سر میبرم

مخاطب من همچنان دوست خیالی کودکی هایم است

و گل ها همچنان به آوازهای نه چندان زیبای من گوش می دهند

من برای کسانی می نویسم که هیچوقت نوشته های مرا نمی خوانند 

کسی که صادقانه و بی قافیه می نویسد مخاطب به چه کارش می آید 

هر از گاهی می نویسم

برای زمان هایی که دلتنگ شوم 

این سال های تلنبار شده برای من مفهومی دارد 

و من در تلاش برای فهم هر آنچه که در توانم نیست 

(در آخر اگر هیچ هم نشوم استاد نوشته هایی میشوم که زیبا نیست اما .)


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مشاوره تحصیلی